اشیاء در حال ناپدید شدن هستند!

به گزارش وبلاگ ایزابل، بیونگ چول هان پرخواننده ترین فیلسوف زنده آلمان در دنیا، بیونگ چول هان فیسلوفی است که هواداران گسترده ای را در دنیای فلسفه و هنر کسب نموده است. نوشته های او به شرایط مدرن می پردازند به مفاهیم و پدیده هایی، چون بیگانگی، تنهایی، جدا شدگی، چند پاره شدن و از هم پاشیدگی واقعیت و نقش فناوری و نقش آن در ایجاد تمام این بیماری های مدرن را بیان می نمایند.

اشیاء در حال ناپدید شدن هستند!

آخرین کتاب این متفکر ساکن برلین که اصالتا اهل کره جنوبی است با عنوان غیر اشیاء اوایل امسال منتشر شد. از بیونگ چول هان کتاب های متعددی به فارسی ترجمه شده اند از جمله قدرت چیست؟ ترجمه آراز بارسقیان، جامعه فرسودگی، جامعه شفافیت ترجمه محمد معماریان، تقلای اروس ترجمه آراز بارسقیان و روان سیاست (نئولیبرالیسم و تکنولوژی های نو قدرت) ترجمه آراز بارسقیان.

به گزارش وبلاگ ایزابل، او به تازگی در ماه دسامبر مصاحبه ای با نشریه آرت ریویو داشته است. در ادامه پاسخ ها و تاملات فلسفی این فیلسوف ساکن آلمان را خواهید خواند.

به نظر می رسد ارتباط با با چیزها و اشیاء به نفع اطلاعات دیجیتال در حال برهم خوردن است. عصر اشیاء به خاتمه رسیده است. نظم زمینی که شامل اجسامی است که شکل دائمی به آن می بخشند و محیط پایدار را برای سکونت انسان فراهم می نماید با نظم دیجیتال جایگزین شده است نظمی که جهان را کم تر ملموس می نماید. در حال حاضر غیر اشیاء از هر سویی وارد محیط ما شده و جایگزین اشیاء شده اند.

امروز ما در حال گذار از عصر اشیاء به عصر غیر اشیاء هستیم. این نه اشیاء بلکه اطلاعات هستند که محیط کنونی مان را تعریف می نمایند. ما دیگر زمین و آسمان را تسخیر نمی کنیم بلکه Google Earth را تسخیر می کنیم. جهان به تدریج کم تر ملموس و بیش تر ابری و شبح گونه تر می گردد. هیچ چیز اساسی ای وجود ندارد.

این موضوع باعث می گردد به رمان پلیس حافظه اثر یوکو اوگاوا نویسنده ژاپنی فکر کنم رمانی که در سال 1994 میلادی به نگارش درآمده است. این رمان از جزیره ای بی نام می گوید در آن اشیاء، کلاه، تمبر و حتی گل رز و پرندگان به طور جبران ناپذیری ناپدید می شوند. همراه با اشیاء خاطرات نیز ناپدید می شوند. مردم در زمستان فراموشی ابدی و از دست دادن زندگی می نمایند همه چیز به وسیله یک فروپاشی پیش فراینده تسخیر شده است. حتی اعضای بدن نیز ناپدید می شوند. در خاتمه فقط صداهای بدون جسم در هوا شناور هستند.

این جزیره خاطرات از دست رفته از بعضی جهات به زمان حال ما شباهت دارد. اطلاعات، واقعیت را از بین می برد واقعیتی که به میزان آن صداهای بی جسم شبح وار است. دیجیتالی شدن ماهیت جهان ما را بی مایه و بی جسم ساخته و در نهایت از بین می برد. هم چنین، عصر دیجیتالی کنونی خاطرات ما را از بین می برد و ما به جای به یادآوری خاطرات، داده ها و اطلاعات را جمع آوری می کنیم.

همه ما تبدیل به یک اینفومانیا (میل اجباری برای آنالیز ای جمع آوری اخبار و اطلاعات معمولا به وسیله تلفن همراه یا رایانه) شده ایم. این باعث ناپدید شدن اشیاء می گردد. چه اتفاقی برای اشیاء می افتد زمانی که اطلاعات در آن نفوذ می نماید؟ اطلاعات ما را به بازیگران پردازش اطلاعات تبدیل می نماید. گوشی هوشمند صرفا یک شیء نیست بلکه اطلاعات یا حتی یک خبرچین است که ما را زیرنظر دارد و بر ما تاثیر می گذارد.

اشیاء از ما جاسوسی نمی نمایند به همین علت است که ما به اشیاء اعتماد می کنیم، اما به گوشی های هوشمند اعتماد نداریم. هر دستگاه و هر تکنیک سلطه، ابژه و آئین عبادت خاص خود را فراوری می نماید که تسلیم را ترویج می نماید تا سلطه خود را تثبیت کند. هوشی هوشمند ابژه رژیم اطلاعات دیجیتال است.

گوشی هوشمند به عنوان ابزار سرکوب عمل می نماید و به مثابه یک تسبیح است. پسندیده شدن یا لایک خوردن معنای نوین دعا کردن در عصر دیجیتالی است. ما با گوشی تلفن هوشمند داوطلبانه خود را در معرض دید قرار می دهیم و اعتراف می کنیم. با این وجود، در عصر حاضر ما به وسیله اعتراف خواهان بخشش نیستیم بلکه جلب توجه بیش تر را می خواهیم.

نمی دانم افرادی که تمام وقت خود را صرف نگاه کردن به تلفن هوشمند می نمایند هنوز اشیایی دارند یا به آن احتیاج دارند یا خیر. اشیاء در پس زمینه توجه ما عقب رانده می شوند. وسوسه ما دیگر برای اشیاء نیست بلکه برای اطلاعات و داده هاست. امروز ما بیش تر به فراوری و مصرف اطلاعات مشغول هستیم. در واقع، از ارتباطات بالایی برخوردار هستیم. پیغامد اینفومانیا تغییر جهت انرژی های لیبیدویی از اجسام و راهنمایی آن به غیر اشیاء است.

فتیشیسم شیء احتمالا دوره اش به خاتمه رسیده است. ما در حال تبدیل شدن به فتیشیست های اطلاعات و داده ها هستیم. ضربه زدن و کشیدن انگشت روی تلفن هوشمند تقریبا یک حرکت مذهبی است و تاثیر زیادی بر رابطه مان با جهان دارد. اطلاعاتی که ما به آن علاقه ای نداریم از بین می فرایند و از سوی دیگر محتوایی که دوست داریم با استفاده از حرکت از انگشت مان بزرگ نمایی می گردد. ما به معنایی بر این جهان اعمال کنترل می کنیم و به ما بستگی دارد.

این گونه است که گوش هوشمند منیت ما را تقویت می نماید. ما جهان را با چند ضربه سریع تسلیم احتیاجهای خود می کنیم. جهان در پرتو دیجیتالی شدن در دسترس است و به طور کامل برای ما ظاهر می گردد. با استفاده از گوشی های هوشمند ما در خودشیفتگی فرو می رویم. در این میان، ناپدید شدن دیگری باعث تنها شدن ما به وسیله تلفن هوشمند می گردد.

اشیاء از دید من مکان های استراحت برای زندگی هستند، زیرا زندگی انسان را تثبیت می نمایند. جایگاه و میز به زندگی پایدار انسان ثبات و تداوم می بخشند. ما می توانیم با اشیاء درنگ نموده و منتظر بمانیم، اما با اطلاعات نمی توانیم چنین کاری را انجام دهیم.

اگر بخواهیم بفهمیم در چه جامعه ای زندگی می کنیم باید درک کنیم که اطلاعات چیست. اطلاعات فاقد ثبات زمانی است. فقدان پایداری زمانی اطلاعات باعث تکه تکه شدن ادراک می گردد و ما را وارد جنون مداومی از موضوعیت می سازد. از این رو نمی توان در اطلاعات ماندگار شد. تفاوت آن با اشیاء همین است. اطلاعات، خود سیستم شناختی را در شرایطی از اضطراب قرار می دهد. این شرایط تجربه بی اعتمادی را تقویت می نماید.

اخبار جعلی یا فیک نیوز بخشی ذاتی از اطلاعات را تشکیل می دهند. اطلاعات به علت زودگذر بودن باعث می گردد تا اعمال شناختی وقت گیر مانند تجربه، حافظه یا ادراک از بین برند. در نتیجه، تحلیل های ما دیگر ارتباطی با نوستالژی نخواهند داشت.

در کتاب ام با عنوان جامعه فرسودگی (چاپ 2010 میلادی) و روان سیاست (چاپ 2017 میلادی) نشان داده ام که دیجیتالی سازی چگونه دیگری را ناپدید ساخته و به خودشیفتگی اجازه می دهد مجال بروز پیدا کند و در عصر نئولیبرالیسم خود استثمارگری داوطلبانه را تسهیل می نماید. در هسته کتاب های من این درک تهفته است که تحلیل فوکویی از جامعه انضباطی دیگر نمی تواند زمان حال ما را شرح دهید.

من بین رژیم انضباطی و رژیم نئولیبرال تمایز قائل هستم. رژیم انضباطی با دستورات و محدودیت ها کار می نماید ظالم است و آزادی را سرکوب می نماید. از سوی دیگر، رژیم نئولیبرال نه تنها ظالم نیست بلکه سهل گیر و اغواگر است و از آزادی به جای سرکوب آن بهره برداری می نماید. ما داوطلبانه و مشتاقانه از خودمان بهره برداری می کنیم و معتقدیم که خود را برآورده می سازیم؛ بنابراین ما در یک جامعه انضباطی زندگی نمی کنیم بلکه در یک جامعه شایسته سالار زندگی می کنیم. فوکو نتوانسته بود این جنبه را ببیند.

سوژه های شایسته سالاری نئولیبرال که خود را آزاد می دانند در واقع و در عمل، نوکر هستند. آنان خدمتگزاران مطلق هستند و بدون ارباب خود استثمارگری را انجام می دهند. استثمار از خود کارآمدتر از استثمار شدن به وسیله دیگران است، زیرا با احساس داشتن آزادی همراه است. کافکا این آزادی تناقض آمیز خدمتکار را به نحو خوبی بیان کند: حیوان تازیانه را از صاحب می گیرد و خود را تازیانه می زند تا ارباب گردد.

این شلاق زنی خود آن هم به طور مداوم خسته نماینده و افسرده نماینده است. به خصوص آن که فشار کنونی درونی است فشاری برای بهینه سازی است که ما را خسته و افسرده می نماید. پس این ظلم نیست بلکه افسردگی ای است که نشانه بیمارگونه زمانه ماست. فقط یک رژیم سرکوبگر مقاومت را تحریک می نماید.

رژیم نئولیبرال، اما آزادی را سرکوب نمی نماید بلکه از آزادی بهره برداری می نماید و با مقاومتی روبرو نمی گردد. اقتدار زمانی کامل می گردد که خود را به مثابه و به عنوان آزادی جلوه دهد. این ها مسائلی هستند که در قلب نوشته های اجتماعی - انتقادی من قرار دارند. آن را می توان این گونه خلاصه کرد: دیگری ناپدید می گردد.

من در غیر اشیاء نوشته ام: ما انبوهی از داده ها را ذخیره می کنیم، اما هرگز به حافظه باز نمی گردیم. ما دوستان و دنبال نمایندگانی را جمع می کنیم بدون آن که با دیگری روبرو شویم. هدف من از بیان این جمله فاجعه سازی جهان نیست بلکه روشن ساختن آن است. وظیفه من به عنوان یک فیلسوف آن است که شرح دهم در چه نوع جامعه ای زندگی می کنیم. وقتی می گویم رژیم نئولبیرال از آزادی به جای سرکوب آن سوء استفاده می نماید یا گوشی هوشمند ابژه عبادی رژیم اطلاعات دیجیتال است در واقع کوشش می کنم که هدف فلسفه را تحقق بخشم که همانا حقیقت گویی است.

من در سال های اخیر روی پملاقاتشناسی اطلاعات کار نموده ام تا جهانی امروز را قابل درک سازم. من این گزاره را مطرح کردم که امروز ما واقعیت را براساس اطلاعات درک می کنیم. اکنون واقعیت از حضورش ربوده شده است. ما دیگر ارتعاشات فیزیکی آن را درک نمی کنیم. لایه ای از اطلاعات مانند یک غشاء سطح واقعیت را پوشش می دهد و از درک آن جلوگیری می نماید. ادراک که به اطلاعات خلاصه و محدود شده ما را نسبت به حالات و فضاها بی حس ساخته است. اتاق ها شاعرانگی خود را از دست می دهند و جای خود را به شبکه های بدون اتاق می دهند که اطلاعات در امتداد آن پخش می شوند.

عصر دیجیتال با تمرکز بر زمان حال عطر زمان را مختل می سازد. زمان اتمیزه شده به دنباله هایی جدا شده تقسیم می گردد. اتم ها دیگر عطر و رایحه ای ندارند. در نتیجه، اطلاعات و تبدیل شدن آن به واقعیت منجر به از دست رفتن مکان و زمان می گردد.

من مدتی در رم بودم. شهری که تاریخ را در خود جای داده است. زندگی در خیابان ها در جریان بود و غذا خوردن با دوستان و خانواده در آنجا آن مهم است. بعضی می گویند آیا گلایه های من در خصوص انزوای انسان و جایگزین شدن ارتباطات دیجیتال فقط به گروه یا موقعیت های خاصی مربوط نمی گردد؟ من در پاسخ می گویم وقتی افراد با هم ملاقات می نمایند و بیش تر اوقات آن را تنها به تلفن های هوشمند خود نگاه می نمایند این تعاملات چه فایده ای دارند؟ علیرغم ارتباط متقابل، امروز مردم بیش از هر زمان دیگری احساس تنهایی می نمایند. من شما را به یک موجود در دسترس و قابل مصرف تبدیل می کنم، جهان از شما کم می آورد و این ما را تنهاتر می سازد.

از این نظر بین رم با نیویورک و سئول هیچ تفاوتی وجود ندارد. دیجیتالی شدن همه چیز را صاف می نماید. گوشی هوشمند همه چیز را در دسترس قرار داده و تمام مقاومت ها را از بین می برد.

از دید من، تنها اروس قادر به غلبه بر افسردگی است و هنر ماندگاری را بیان می نماید. امروز زمان در حال از دست دادن ریتم و ساختار خود است به نوعی در حال مشاهده از بین رفتن آئین ها هستیم. ما سر ساعت معینی سرکار می رویم با این وجود، آئین کار به کلی از بین رفته است.

در شازده کوچولو (چاپ سال 1943 میلادی) اثر آنتوان دو سنت اگزوپری شازده کوچولو از روباه می خواهد که همواره دقیقا در یک زمان تعیین ملاقات نمایند تا ملاقات آنان به یک آئین تبدیل گردد و شازده کوچولو به روباه شرح می دهد که تشریفات چیست. نسبت تشریفات با زمان همچون اتاق های یک آپارتمان است. تشریفات زمان را مانند یک خانه در دسترس قرار می دهند زمان را سازماندهی نموده و نظم و ترتیب می دهند و زمان را معنادار جلوه می دهند.

زمان امروز، اما فاقد یک ساختار محکم است. امروز زمان یک خانه نیست بلکه یک رودخانه هوس انگیز است. ناپدید شدن مناسک صرفا به این معنا نیست که ما آزادی بیش تر داریم. انعطاف پذیری کامل مضراتی به همراه دارد. تشریفات ممکن است زندگی را محدود سازند، اما زندگی را ساختار بخشیده و تثبیت می نمایند. تشریفات ارزش ها و نظام های نمادین را در بدن تثبیت نموده و جامعه را تقویت می نمایند.

در مناسک ما نزدیکی جمعی اجتماع را از نظر فیزیکی تجربه می کنیم. دیجیتالی شدن فیزیکی بودن جهان را از بین می برد. سپس کرونا شیوع پیدا کرد و از دست دادن تجربه فیزیکی جهان تشدید شد. بخشی از بی رحمی فزاینده در جامعه کنونی محصول کیش شخصیت ایجاد شده پیرامون اصالت خودشیفتگی است. این فرهنگ اصالت خودشیفتگی محصول نئولیبرالیسم است که Ego و خود را در مرکز و محور قرار می دهد و بدگمانی را نسبت به اشکال تشریفاتی کنش متقابل ایجاد می نماید. در چنین شرایطی تنها احساسات خودانگیخته معتبر هستند.

آگاهی امروز ما دیگر ریشه در اشیاء ندارد. این چیزهای بیرونی هستند که می توانند در تثبیت هوشیاری ما موثر باشند در حالی که با اطلاعات چنین کاری سخت است، زیرا اطلاعات فرار است.

در کتاب غیر اشیاء جایی که از شازده کوچولو نقل قول می کنم به ارزش هایی مانند اعتماد، تعهد، مسئولیت پذیری و وفاداری اشاره می کنم که ارزش های انسانی در معرض خطر و در حال بین رفتن هستند. همه چیز کوتاه شده است. ما به خود می گوییم آزادی بیش تری خواهیم داشت، اما این کوتاه مدت بودگی زندگی ما را بی ثبات می نماید. ما می توانیم با اشیاء پیوند برقرار کنیم، اما نمی توانیم این کار را با اطلاعات انجام دهیم. ما تنها به طور خلاصه اطلاعات را یادداشت می کنیم. اطلاعات پس از آن مانند یک پیغام گوش داده شده در پیغام گیر تلفن به سوی فراموشی پیش می رود.

به گمان من اعتماد یک رویه اجتماعی است، اما امروز اطلاع رسانی جایگزین آن شده است. اعتماد به ما این امکان را می دهد که علیرغم نداشتن دانش، بتوانیم روابط مثبتی با دیگران ایجاد کنیم در یک جامعه اطلاعات محور، اما بلافاصله از دیگران اطلاعات خواسته می گردد و اعتماد به عنوان یک عمل اجتماعی زائد قلمداد می گردد. جامعه اطلاعات محور جامعه ای است که بی اعتمادی را پرورش می دهد.

در خصوص کتاب هایم آثار من را هنرمندان بیش از فیلسوفان می خوانند فیلسوفان دیگر علاقه ای به زمان حال ندارند. فوکو زمانی گفته بود که فیلسوف روزنامه نگاری است که حال حاضر را با ایده ها به تصویر می کشد این همان کاری است که من انجام می دهم. علاوه بر آن، مقالات ام روایت متفاوتی را بیان می نمایند و هنرمندان احساس می نمایند به وسیله آنان بیان شده است. روایت تازه من در برابر دکترین غالب است. از این دیدگاه فلسفه ناجی نیست بلکه هنر است که نجات بخش است. من فلسفه را به مثابه هنر تمرین می کنم.

ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه / وبسایت وبلاگ ایزابل

* عکس نمایه: سریال آینه سیاه ساخته چارلی بروکر. ایده محوری سریال آینه سیاه، رابطه انسان با تکنولوژی است.

منبع: فرارو

به "اشیاء در حال ناپدید شدن هستند!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "اشیاء در حال ناپدید شدن هستند!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید